ترامن چشم در راهم.....

 

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت

 دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر

 انداختی و لبخند زدی...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات

گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...

وقتی که 25سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم...

 صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی. پیشونیم رو

بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی... داره دیرت می شه...

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و

 چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از

 دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون

دیگر صدایت را نخواهد شنید...

***آسمان***

آسمان
 
آفتاب را بتو نمیدهم

تا خرده خرده بشکافی اش و از آن هزار ستاره بسازی

ماه را بتو نمیدهم

تا بخاطر کوه نور دریای مروارید را انکار کنی

ستاره ها را بتو نمیدهم

تا بگویی خوشا شبهای بی مهتاب

آسمان را بتو میدهم

تا ندانی که چه باید کرد 

 

افغانستان

در نهاد ما تب و تاب از دل است

خاک را بیداری و خواب از دل است

تن ز مرگ دل دگرگون می شود

در مساماتش عرق خون می شود

از فساد دل بدن هیچ است هیچ

دیده بر دل بندو جز بر دل مپیچ

آسیا یک پیکر آب و گل است

ملت افغان در این پیکر دل است

از خروش او خروش آسیا

در خموش او خموش آسیا

تا دل آزاد است آزاد است تن

ور نه کاهی در ره باد است تن

همچو تن پابند آئین است دل

مرده از کین زنده از دین است دل

 

 

لحظه ها

 

 

         لحظه ها       

 

لحظه ها رو با تو بودن  

در نگاه تو شکفتن

حس عشق و در تو دیدن

مثل رویای تو خــواب

با تو رفتن با تو موندن

مث قصه تو رو خوندن

تا همیشه تو رو خواستن

مث تشنگی یه آب ه

اگه چشمات من و میخواست

تو نگاه تــو میمردم

اگه دستـات ماله من بود

جــون به دستـات میسپردم

اگه اسـم مو میخوندی

دیگه از یاد نمی بردم

اگه با مـن تــو میموندی

همه دنـیــا رو میبردم

 

            

 

مادر

مادرعصر کامپیوتر

 "مادر" زیباترین کلمه ایست که بر لبان انسان نقش بسته استعصر کامپیوتر

کلمه ای سرشاراز مهروامید...!عصر کامپیوتر

ونوایی شیرین و دلنشین عصر کامپیوتر

که ازاعماق دل برمی آید.عصر کامپیوتر

مادرهمه چیز است.آرام دلهای ماست...عصر کامپیوتر

هنگامی که رنج می کشیم.عصر کامپیوتر

امید می بخشد... عصر کامپیوتر

هنگامی که احساس بد بختی می کنیم.عصر کامپیوتر

و نیرومی بخشد ...عصر کامپیوتر

هنگامی که نا توانیم.عصر کامپیوتر

اوسرچشمه مهر...بخشندگی و همدردی استعصر کامپیوتر

کسی که مادر خویش راازدست داده...عصر کامپیوتر

روحی پاک را که پیوسته پشتیبان او بوده وعصر کامپیوتر

واورا برکت می بخشیده از دست دادهعصر کامپیوتر

در طبیعت همه چیزازمادرسخن می گوید...عصر کامپیوتر

و مادر...عصر کامپیوتر

که الگوی قالب همه هستی استعصر کامپیوتر

روح ابدی استعصر کامپیوتر

هرگز نمی میردعصر کامپیوتر

تقدیم به تمام مادران خوب جهان . به خصوص مادر خودم .

 

 

 

درباره نخستین بوسه

 عصر کامپیوتر

۱-درباره نخستین بوسه

 نخستین بوسه,نخستین جرعه جامی است که ایزد بانو با شهد زندگی پرکردهعصر کامپیوتر

مرزجداکننده ای است میان شک که روح را فریفته واندوهگین می سازدعصر کامپیوتر

ویقین که هستی درونی آدمی رااز شادی سرشار می کند.آغازترانه عصر کامپیوتر

زندگیست و نخستین پرده نمایشنامه "انسان آرمانی".پیوندیستعصر کامپیوتر

که بیگانگی گذشته رابا فروغ روشن آینده یکپارچه میسازدعصر کامپیوتر

پلی است میان خاموشی احساسات و نغمه سرایی آنعصر کامپیوتر

وازه ایست ادا شده با چهارلب که دل راتخت,عصر کامپیوتر

مهررا پادشاه و وفاداری راتاج می خواندعصر کامپیوتر

تماس آرام انگشتان نرم نسیم است باعصر کامپیوتر

لبهای گل-آنگاه که گل ازآسودگیعصر کامپیوتر

آهی بلندو ناله ای شیرین سرعصر کامپیوتر

می دهد.بوسه نخست...عصر کامپیوتر

آغازگر لرزه ایعصر کامپیوتر

جادویی است که دلداران راازجهان سنگ و ترازو به جهان عصر کامپیوتر

رویاها والهام ها برمی کشد.و به هم آمدن دوگل خوشبوعصر کامپیوتر

و آمیزش بوی خوش آنهاست برای آنکه جانی تازهعصر کامپیوتر

آفرید.همچنان که نخستین نگاه چون تخمی استعصر کامپیوتر

برکاشته ی ایزدبانو در پهنه ی دل آدمی عصر کامپیوتر

نخستین بوسه نیز گلی است که برعصر کامپیوتر

نوک" درخت زندگی "عصر کامپیوتر

شکوفه می کندعصر کامپیوتر